اشعار عاشورایی آئینی



کاروان اسرا روزیکه عزیز مصطفی راکشتند هفتاد و دو یار باوفا را کشتند در جبهه حق علیه باطل زانجا (دراصل تمام شهدا را کشتند) ******* هفتاد ودو کوکب به نی همراه بودند از یک مرام و یک مسیر و راه بودند بودند گرچه هر کدام از یک دیاری پیر و جوان یا از .محل . یا از. تباری از کهکشان کربلا بودند آنها بر عشق مولا مبتلا بودند آنها مستانه از جام ولای مصطفایی در آسمان کوفه کرده خود نمایی کوچکترین خورشیدراس شیرخواره بر نیزه تابیده بجای گاهواره چشمان اوگاهی بسوی مادرش بود
یا علی اکبر علیه السلام درخیمه ، چرا شور قیامت شده برپا فریاد وفغان میرسد از خیمهٔ لیلا مولا. ، ز. چه رو گریه کند زینب کبری بگرفته همه اهل حرم. ، دامن اکبر از چشم ابوالفضل چرا اشک روان است سجاد، چرا مضطرب. وگریه کنان است این ولوله از چیست که در ملک جهان است در آمد ورفت است مرتب علی اکبر این اسب عقاب است که بی تاب و قراراست این مرکب رهوارٍ همان طرفه نگار است آمادهٔ تک تازی آن یکٌه سوار است اوچشم براه است ، بیاید علی اکبر مولا پسر خویش ،گرفتست در آغوش گویا

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

فیلم سینمایی کولکاپیس Courtney ...این یادداشت ها را برای تو می نویسم خرید سوله نوشته های محمدمهاجری آژانس مسافرت هوایی و جهانگردی سفرسازان Tommy مجله اي براي سوال هاي شما